بیزیمایند (BusyMind) یک برنامهی ساده بود که با استفاده از دادههای تنفسی و رصد تمرینات ورزشی، به مردم راهنمایی میکرد. این استارتاپ فقط به خاطر کمبود زمان نابود شد. در ادامه مصاحبهای با بنیانگذار این استارتاپ میخوانید.
سلام کوین! چه سابقه ای داری و مشغول چه کاری هستی؟
من توسعهدهندهی فرانتاند وب هستم و حدود ۱۰ سال هست که در این صنعت فعالیت دارم. من سالها به طور سنتی به شکل معمول تمام وقت در یک شرکت کار میکردم. مدتی هست که تصمیم گرفتم به صورت قراردادی کار کنم و یک کسب و کار جانبی به راه بیاندازم.
در حال حاضر، درحال تمام کردن یک درس آنلاین ویدئویی هستم که یک چارچوب برای تست خودکار وب میباشد. این درس شامل ۵۰ ویدئو میباشد که تقریبا برای درست کردن آن یک سال از من زمان گرفت. این موفقترین پروژهی من تا به امروز است ولی اولین آن نیست.
من در طول سالهای گذشته بر روی پروژههای مختلفی کار کردم و سعی کردم تا آنها به موفقیت برسند. یکی از آنها برنامهی موبایلی بیزیمایند میباشد. این پروژه آنگونه که انتظار داشتم پیش نرفت.
استارتاپتان (بیزیمایند) در چه زمینهای بود؟
به عنوان پدر دو فرزند نوجوان، ذهن من روزانه درگیر هیجاناتی میباشد. من در مورد مدیتیشن ذهن آگاه مطالبی را آموختهام ولی هیچوقت فرصت تمرین کردن آنها را نداشتهام. هر اپ و یا سایتی که برای اینکار پیدا میکردم، نیاز به صدا داشت که باعث جلب توجه فرزندانم میشد. در نتیجه برای مدیتیشن زیاد کاربردی نبود.
بنابراین ایدهی من ایجاد یک برنامه برای کمک به مدیتیشن ذهن آگاه بدون استفاده از روش سنتی “پیدا کردن یک نقطهی آرام” بود. بیزیمایند یک اپلیکیشن بود که من یک ماهه برای کمک به این هدف درست کردهبودم. این برنامه کمک میکرد که با تنفس ساده و رصد تمرینات کنترل ذهن خود را دوباره در دست بگیرید. این کاملا بیصدا میباشد و در مکانهای شلوغ بدون جلب توجه نیز قابل انجام است.
بیزیمایند چطور رشد کرد؟
من سعی کردم که کاربرانی را از طریق ارسال مطلب به گروههای مربوط به مدیتیشن و همچنین ایمیل به همهی کسانی که فکر میکردم این برنامه بدردشان میخورد، جذب کنم.
همچنین تمام ویژگیهای اصلی برنامه بدون نیاز به ثبت نام و یا خرید از برنامه، برای همهی کاربران قابل دسترس بود. در واقع این به نوعی یک ورژن رایگان برای همه بود. فکر میکنم برای افرادی که فقط میخواستند ببینند برنامه چکار میکند مفید بود. من همچنین به اقوام و دوستانم این برنامه را معرفی کردم و از آنها میخواستم که آن را به همهی کسانی که میشناختند معرفی کنند.
علاوهبر اینها نیز مطالبی در وبلاگ با موضوع مدیتیشن و تجربیات خودم از ترفندهای مربوط به آن منتشر کردم که باعث جلب ترافیک بیشتر به برنامه شد.
مشکل اصلی در مورد بیزیمایند چه بود؟ چطور متوجه آن شدید؟
مهمترین مسئلهای که با آن مواجه شدم، سرعت کم رشد آن و همچنین کمبود وقت برای پیشبرد پروژه بود. من توانستم یک ماهه برنامه را بسازم ولی بعد از آن، اختصاص زمان برای این پروژه برایم دشوار بود. اولویتهای دیگری ایجاد شدند و من برنامه را در حالت خود کار قرار دادم با ببینم اتفاقی میافتد.
بجز ۵ خرید در یک ماه اتفاق دیگری رخ نداد. من فکر نمیکنم مشکل از بازار و یا ایده بودهباشد، فقط من زمان لازم برای اختصاص به پروژه و رشد آن را نداشتم. به این دلیل است که من فکر میکنم از زمانهای اضافی خود به درستی باید استفاده کرد حتی اگر قصد ورود سریع به یک کسب و کار را نداشته باشیم.
برای ایجاد یک استارتاپ، بسیار مهم است که افراد برای مدت چندین ماه بتوانند زمان لازم برای انجام دادن یک پروژه را به آن اختصاص بدهند بدون اینکه اولیتهای دیگری ایجاد شود.
به نظرم مهمترین مشکل زمان و کمبود آن بود. نه فقط برای کار کردن روی برنامه، بلکه برای بازاریابی و ارسال مطالب بیشتر در وبلاگها و انجمنها و همچنین ایجاد تصویر و ویدئو دربارهی برنامه.
اشتباه شما چه بود؟
من اطمینان نداشتم که این میتواند کار کند. میترسیدم که همهی زمان خود را صرف این کار بکنم و مخاطبان زیادی جذب کنم، اما چیزی از آن عایدم نشود. بنابراین از کار کردن روی آن دست کشیدم و بیخیال این ایده شدم.
من نمیگویم که ادامهی کار روی آن، موفقیت را تضمین میکرد، اما یک رشد در جذب مخاطب مشاهده شدهبود و من نظرات مثبتی را دریافت کردهبودم. من فکر میکنم اگر کار روی آن را ادامه میدادم، حتی اگر موفقیت مالی بزرگی در بر نداشت اما تجربه ارزشمندی برای من بود.
اگر بخواهید از اول شروع کنید، چه کار متفاوتی انجام میدهید؟
تمرکز کمتر روی درآمد و بیشتر روی مخاطبان. من واقعا نگران محدودیت درآمد بودم و بهترین تلاش خود را برای این کار انجام ندادم. من با این برنامه بیشتر به عناون یک تجربه برخورد کردم، بیشتر به این دلیل که میترسیدم بیشتر از حد لازم برای آن وقت بگذارم.
نصیحت شما برای افرادی که تازه شروع کردهاند چیست؟
اول بر روی جذب مخاطب تمرکز کنید. این به این معنی نیست که برای خدمات خود هزینهای دریافت نکنید، بلکه به این معنی است که در ابتندای کار انتظار دریافت مقدار زیادی پول نداشته باشید. من فکر میکنم دریافت پول در ابتدا به معنی تایید محصول توسط مشتری است که حاضر است برای آن پول پرداخت کند. این به میزان لازم خوب نیست که مردم یک محصول را ارزشمند میدانند که حاضر هستند برای آن پول بدهند؟
منبع: failory.com